«استیضاح چهارم» بینتیجه یا بیفایده ؛ برکناری یا بیاعتباری؟ آغاز جنگ انتخاباتی ۲۰۲۰ با استیضاح ترامپ/ اگر ترامپ نه، پس چه کسی؟
«زمانی که بحث استیضاح رئیسجمهوری مطرح میشود، میتوان پرسید که اگر ترامپ نه، پس چه کسی؟ و اگر اکنون نه، پس چه هنگام؟».
علی آزادی: این جمله پایانی «مهدی حسن» در گزارشی ویدئویی است که «اینترسپت» کمتر از یک سال پیش همزمان با روند تحقیقات رابرت مولر بازرس ویژه پرونده مربوط به مداخله روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ به نفع دونالد ترامپ منتشر کرد. تحقیقاتی که علیرغم صرف زمان و هزینه فراوان، در نهایت نتوانست شواهد کافی را برای به چالش کشیدن ترامپ به دست دهد و دموکراتها امید خود را بر باد رفته یافتند. اما همانگونه که رابرت جی. ساموئلسون حدود دوهفته پیش در واشنگتن پست نوشت: «هیچ کس بیشتر از خود دونالد ترامپ در جهت کلید زدن استیضاحش مجدانه تلاش نمیکند».
پس از پیروزی دموکراتها در انتخابات سال گذشته مجلس نمایندگان، رفته رفته زمزمههای استیضاح دونالد ترامپ در فضای سیاسی و رسانهای آمریکا قوت میگرفت. با این حال چند نوبت درخواست برخی چهرههای مترقی عمدتاً چپگرا و تازه واردحزب دموکرات، برای آغاز تحقیقاتی در راستای استیضاح رئیسجمهوری محقق نشد.نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان خود یک مانع جدی بر سر راه آغاز روند استیضاح ترامپ بود.استدلال پلوسی و برخی دیگر از استراتژیستهای دموکرات بر این اساس بود که برای نتیجهبخشی (و یا مفید بودن) پروسه استیضاح، کلید زدن آن باید یک مطالبه و اقدام نسبتاً دو حزبی باشد؛ و در غیر اینصورت احتمالاً منجر به تشدید دوقطبی در فضای سیاسی-اجتماعی آمریکا، و یکپارچه شدن جمهوریخواهان و حامیان ترامپ خواهد شد. و مهمتر از اینها، حتی اگر اکثریت دموکرات مجلس نمایندگان موفق شود استیضاح ترامپ را کلید بزند، با توجه به اکثریت جمهوریخواه مجلس سنا، امکان برکناری وی وجود نداشته و ممکن است نهایتاً همه این اقدامات در انتخابات ۲۰۲۰ به نفع ترامپ تمام میشود.
بینتیجه یا بیفایده؟ برکناری یا بیاعتباری؟
نانسی پلوسی، دونالد ترامپ، نمایندگان کنگره، سناتورها و احتمالاً همه مخاطبان پیگیر وقایع و فرآیندهای سیاسی ایالات متحده، به خوبی میدانند که با توجه به اکثریت جمهوریخواه سنا و حمایت قابل توجه آنان از رئیسجمهور همحزبیشان، برکناری ترامپ با اهرم استیضاح (که نیازمند دو سوم آرای سنا است) تقریباً ناممکن است. یکی از استدلالهای اصلی نانسی پلوسی و برخی دیگر از چهرههای ارشد دموکرات برای مقاومت در مقابل مطالبه جوانترهای حزب برای استیضاح ترامپ طی ماههای پیشین، همین بود که آن را اقدامی «بینتیجه» و «بیفایده» میدانستند. البته که طی این چندماه نه ترکیب کنگره تغییر کرده و نه سناتورهای جمهوریخواه درباره حمایت از ترامپ تجدید نظر کردهاند. بنابراین در صورتی که گامهای دموکراتها برای استیضاح ترامپ با موفقیت سپری شود و اتفاق خارقالعادهای هم در طول روند تحقیقات علنی رخ ندهد، استیضاح ترامپ در مجلس سنا رد خواهد شد. بنابراین نیمی از استدلال پلوسی یعنی «بینتیجه» بودن استیضاح همچنان پابرجاست، اما آیا همچنان «بیفایده» نیز هست؟
اگر سخنان الیجاه کامینگز، (رئیس سابق کمیته نظارت مجلس نمایندگان که به تازگی درگذشت) مبنی بر اینکه «مبنای برخی تصمیمات صرفاً انجام وظیفه است و حتی اگر در استیضاح پیروز نشویم، تاریخ میگوید از قانون اساسی دفاع کردهایم» مبنای تصمیم دموکراتها برای استیضاح باشد،طبعاً «بیفایده» نیز خواهد بود.اما آنچه استراتژیستهای دموکرات را قانع کرد اینبار استیضاح را کلید بزنند، پروژه بیاعتبارسازی رئیسجمهور بوده است. دموکراتها قصد دارند با طرح علنیتحقیقات، یک سال پیش از انتخابات ۲۰۲۰ چهره عمومی دونالد ترامپ را بیش از پیش نامتناسب با منصب ریاستجمهوری نشان دهند.
تغییر تحلیل استراتژیستهای دموکرات درباره استیضاح ترامپ
با افشای مکالمه تلفنی روز ۲۵ جولای بین دونالد ترامپ و ولادیمیر زلنسکی رئیسجمهور اوکراین، توسط یک افشاگر که برخی منابع وی را یک افسر سیا معرفی کردهاند، شرایط تغییر کرد. اگرچه هنوز متن مکالمه منتشر نشده اما گزارشها حاکی از این است که در این مکالمه ترامپ از رئیسجمهوری اوکراین خواسته تحقیقاتی درباره فعالیتهای اقتصادی «هانتر بایدن» پسر جو بایدن انجام دهد تا بدینوسیله رقیب انتخاباتی بالقوه خود در انتخابات ۲۰۲۰ را تحت فشار قرار دهد.
پس از این افشاگری، بدون اینکه هیچ تغییری در استدلالهای پیشین نانسی پلوسی حاصل شده باشد، وی بیدرنگ آغاز تحقیقات برای جمعآوری اطلاعات و شواهد متقن در اینباره را کلید زد.
ظاهراً منبع افشاگر و محتوای افشاگری به اندازهای که پلوسی را به چشمپوشی از محافظهکاری خود وادارد، قابل اتکا بودند. پس از شهادت چند منبع دیگر از جمله «ماری یووانوویچ» سفیر سابق و «بیل تیلور» دیپلمات ارشد آمریکا در اوکراین، نهایتاً نوبت به تیم موریسون، مشاور ارشد امور روسیه و اروپا در شورای امنیت ملی رسید تا چهارشنبه از سمت خود استعفا کرده و پنجشنبه در برابر نمایندگان شهادت دهد.
روایت دست اول موریسون از مکالمه ترامپ و زلنسکی، درخواستهای ترامپ از مقامهای اوکراینی و نیز منوط کردن کمک نظامی آمریکا به ارائه تحقیقات درباره پسر جو بایدن، خیال پلوسی و دیگر دموکراتهای ارشد را برای رسمیت بخشیدن به پروسه استیضاح ترامپ آسوده کرد.
پس از چند هفته جنگ رسانهای، تحقیقات و شهادت افراد مختلف، بالاخره دموکراتها به این تحلیل رسیدند که آنچه برای آغاز رسمی استیضاح ترامپ لازم است [و نیز آنچه از این استیضاح عاید دموکراتها خواهد شد]، حالا فراهم شده است. روز پنجشنبه قطعنامه آغاز رسمی تحقیقات برای استیضاح رئیسجمهوری آمریکا اکثریت آراء را به دست آورد تا یک سال مانده به انتخابات ریاستجمهوری، جنگ سیاسی فیلها و الاغها با جدیت تمام آغاز شود.در روزها و هفتههای آتی شاهدجلسات داغ «استماع حقیقتیابی» درکمیته اطلاعات مجلس نمایندگان خواهیم بود که بهطور عمومی برگزار میشوند.همچنین پیش از کریسمس۲۰۲۰ کمیته قضایی پیشنویسهایی درباره استیضاح ارائه خواهد داد و قوانین مربوط به آن را بررسی خواهد کرد. در صورت رأی آوردن استیضاح نهایتاً مجلس سنا در این باره تصمیمگیری خواهد کرد و اگر اتفاق عجیبی رخ ندهد، سنا بر ادامه کار ترامپ مهر تأیید خواهد زد. دموکراتها نیز بعید است چیزی جز این را بخواهند، چراکه برای آنان جانشینی مایک پنس (به عنوان یک جمهوریخواه اصیل و به شدت دست راستی) احتمالاً ناخوشایندتر از ادامه کار خود ترامپ (به عنوان بیزنسمنی که تعلق خاطر چندانی به جمهوریخواهان ندارد) خواهد بود.
استیضاح چهارم؛ نیکسون، کلینتون، جانسون و حالا دونالدترامپ
به این ترتیب دونالد ترامپ به سومین رئیسجمهوری آمریکا بدل شد که پایش به استیضاح باز میشود (بدون احتساب ریچارد نیکسون که پس از رسوایی واترگیت و پیش از استیضاح استعفا کرد). حدود ۲۰ سال پیش رسوایی جنسی بیل کلینتون در ارتباط با مونیکا لوینسکی، دختر کارآموز کاخ سفید، او را در معرض استیضاح قرار داد اما به رغم همراهی تعدادی از دموکراتها با جمهوریخواهان، نه تنها کلینتون برکنار نشد که محبوبیتش بیشتر شد. یکی از ترسهای دموکراتها ناشی از همین تجربه استیضاح کلینتون است. شکست تلاش جمهوریخواهان که اکثریت دو مجلس را در اختیار داشتند، منجر به تردید دموکراتها شده بود. هرچند کارشناسان از این استیضاح به عنوان یکی از دلایل مهم پیروزی جرج بوش پسر بر ال گور (کاندیدای دموکراتها) در انتخابات سال ۲۰۰۰ یاد میکنند.
اما استیضاح ترامپ با توجه به خلقوخوی شخصی و رفتارهای سیاسی وی بیش از آنکه شباهتی به استیضاح نیکسون و کلینتون داشته باشد، مشابه استیضاح اندرو جانسون، رئیسجمهور دموکرات در سال ۱۸۶۸ است. جانسون که پس از پایان جنگهای داخلی و ترور آبرهام لینکلن به قدرت رسیده بود. وی را فردی خودکامه و به غایت خودشیفته در حد یک بیمار روانی میدانند که به ملعبه چاپلوسها و دیگران تبدیل شده بود. او آمریکا را یک جمهوری سفیدپوست میدانست و چندان اهمیتی برای هنجارهای قانون اساسی قائل نبود. جانسون برای بر باد دادن دستاوردهای مثبت جنگهای داخلی و سلف خود آبراهام لینکلن آمده بود. بوی تشنج و هرجومرج در فضای سیاسی-اجتماعی آمریکا به مشام میرسید که کنگره استیضاح رئیسجمهوری را کلید زد. جانسون برکنار نشد اما دستکم نظم و قانون تا حد زیادی به فضای سیاسی و اجتماعی ایالات متحده بازگشت، و از همه مهمتر آنکه جلوی انتخاب مجدد وی به عنوان رئیسجمهور را گرفت. بنابراین استیضاح اگر هم بینتیجه بماند، چندان بیفایده نخواهد بود.
تشدید دو قطبی و شمشیر دولبه استیضاح
در رأیگیری روز پنجشنبه، تمامی ۱۹۶ نماینده جمهوریخواه به علاوه دو نماینده دموکرات در مخالفت با قطعنامه رأی دادند و در آن سو سایر نمایندگان حاضر شامل ۲۳۲ نماینده دموکرات یکپارچه از استیضاح ترامپ حمایت کردند. این نمود بارز تعمیق یک شکاف جدی میان دو حزب و تشدید دوقطبی در فضای سیاسی آمریکا بود. یعنی دقیقاً همان چیزی که پلوسی بر پایه آن استدلال میکرد و دیگران را از استیضاح ترامپ برحذر میداشت رقم خورد؛ اما اینبار پلوسی و دموکراتها با آغوش باز آن را پذیرفتند.
اما چگونه دموکراتها به این نتیجه رسیدند که دامن زدن به فضای دوقطبی میتواند به نفع آنها تمام شود؟
رأی روز پنجشنبه نشان داد که دموکراتها با دستهای پر و تحلیل و تمهید مشخص، دست به استیضاح ترامپ زدهاند و قطعاً چیزهایی در چنته برای رو کردن دارند تا در روزهای آتی علیه ترامپ و جمهوریخواهان به کار گیرند. اما حقیقت امر این است که استیضاح کنونی میتواند برای هر دو سوی ماجرا به مثابه شمشیر دولبه عمل کند.
تشدید دوقطبی میتواند پایگاه رأی هر دو حزب را برای مشارکت قویتر در انتخابات تحریک کند. سفیدپوستان با بیش از ۷۰ درصد جمعیت نژادی آمریکا پایگاه اصلی رأی ترامپ را تشکیل میدهند که مشارکت انتخاباتی آنها طی دو سه دهه اخیر روند کاهشی داشته است. تعمیق شکاف و دوپاره شدن جامعه سیاسی آمریکا میتواند این روند را تغییر دهد و جمعیت بیشتری را در حمایت از ترامپ بسیج کند. در سوی دیگر نیز جوانان چپگرا، زنان و اقلیتهای دینی و نژادی طی سالهای اخیر فعالیت بیشتری در عرصههای سیاسی پیدا کردهاند و نمود آشکار آن نتایج انتخابات کنگره در سال ۲۰۱۸ بود که با شگفتی سازی زنان، جوانان و اقلیتها همراه شد.
همچنین رأی قابل توجه و محبوبیت بالای چهرههای سوسیالیست چون الکساندریا اوکازیو-کورتز در مجلس نمایندگان، کمپین انتخاباتی پرشور برنی سندرز در سال ۲۰۱۶ و صعود الیزابت وارن در نظرسنجیهای اخیر انتخاباتی دموکراتها حاکی از همین مسئله است.
این جمع قابل توجه که ممکن است گاه تمایلی برای مشارکت در انتخابات نداشته باشند (آنطور که برای رأی به هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ اینگونه شد)، در فضای دو قطبی تمایل بیشتری به حضور فعال در انتخابات خواهند یافت.البته چهرههای میانهرو مانند جو بایدن با سابقه نه چندان قابل قبول از دید این اقشار، بعید است عملکرد چندان بهتری از هیلاری داشته باشد.
لذا اگر دموکراتها تن به این فضای دوقطبی داده اند مناسب است فکری هم برای بهرهبرداری حداکثری از چنین فضایی داشته باشند. از سوی دیگر استفاده از یک نامزد انتخاباتی چپگرا نیز میتواند نقش همان شمشیر دولبه را ایفا کند. یعنی میتواند آرای میانه روها و محافظهکاران حزب دموکرات را با ریزش مواجه کند و نیز ابزاری در اختیار جمهوریخواهان قرار دهد تا با مشابهسازی کمونیسم و سوسیالیسم و استفاده از فضای منفی افکار عمومی سنتی درباره چپگرایی، اقشاری را به مشارکت تحریک کند که در وضعیت عادی میلی به مشارکت در انتخابات نشان نمیدهند.
بنابراین نمیتوان با قطعیت گفت که تشدید فضای دوقطبی به نفع کدان طرف تمام خواهد شد. اما میتوان واکنش ایالتهای کلیدی را از طریق نظرسنجیهای ایالتی در روزها و هفتههای آینده رصد کرد و بر این اساس تاکتیکها و استراتژیهای جدیدی اتخاذ کرد. چرا که نتیجه نهایی انتخابات عملاً تحت تأثیر آرای الکترال همین چند ایالت کلیدی خواهد بود.
اما نکته دیگری که در استیضاح ترامپ باید مدنظر قرار داد این است که با توجه به خصوصیات رفتاری ترامپ و فضای متشنج کنونی، احتمالاً دو طرف برای بیآبرو و بیاعتبار کردن یکدیگر از هیچ اتهام و افشاگری و چه بسا دروغپردازی (که برای ترامپ امری طبیعی است) دریغ نخواهند کرد. هم ترامپ و هم دیگر جمهوریخواهان به اندازه کافی دستهای آلوده به فساد و تبانی … دارند و هم اولیگارشی فاسد در مرکزیت سنتی حزب دموکرات قابل پردهبرداری است. باید در روزهای آینده منتظر بود و دید صحن مجلس مایندگان دستخوش چه رویدادهایی خواهد شد.
منبع :خبر آنلاین